به گزارش راهبرد معاصر؛ بعد از فوت مرحوم «مهرداد میناوند» و «علی انصاریان» به دلیل ابتلا به کرونا، برخی سلبریتیهای ورزشی و هنری در فضای مجازی نسبت به این دو رخداد واکنش نشان دادند. در حالیکه همگان از وقوع چنین حوادثی ناراحت بودند، اما برخی از این سلبریتیها آن را به محملی برای بیان نظرات سیاسی و غیرتخصصی خود تبدیل کردند که میتوان بروز آنی احساسات، ابراز سخنان غیرتخصصی و تناقض در گفتار را سه مشخصه اصلی این واکنش برشمرد. به راستی چرا باید افراد مشهور جامعه باید در همه موضوعات به بیان دیدگاه خود بپردازند و براساس چه مبنایی این حق را برای خود متصور هستند که چنین رفتاری از خود بروز دهند؟
بعد از فوت مرحوم «علی انصاریان» شاهد موضعگیریهایی از سوی برخی بازیگران و ورزشکاران بودیم که آن را باید ابراز احساسات آنی دانست؛ احساساتی که در نگاه اول شاید توجیهپذیر باشد اما با نگاهی عمیقتر میبینیم که بیشتر یک شوآف است.
«سحر ذکریا» و «سهراب بختیاریزاده» از جمله این سلبریتیها بودند که به ناگاه به غرش درآمده و احساسات خود را به ناشیانهترین شکل ممکن بروز دادند. ذکریا که چند سالی است از عرصههای هنری به دور مانده است، فیلمی منتشر کرد کرد که در آن با فریاد از «واکسن کوفتی» و لزوم تهیه آن از سوی حاکمیت تا شاهد مرگ عزیزانش نباشد. «سهراب بختیاریزاده»، بازیکن سابق تیم فوتبال استقلال تهران نیز با طعنههای سیاسی خود سعی کرد از فوت انصاریان، شعار سیاسی برای مذمت بهمنماهی لعنتی استخراج کند!
این در حالی است که با نگاهی به رفتار این افراد جای خالی عقلانیت را میبینیم؛ اینکه هنوز هستند افرادی که فرق واکسن با دارو را نمیدانند و یا به زعم خود با لعنت فرستادن به بهمنماه سعی دارد اعتراض سیاسی خود را بیان کند ولی نمیگوید دقیقا به دنبال چه چیزی هستند. این دسته از سلبریتیها برای بار اول نیست که جیغ بنفش سر میدهند بلکه در بسیاری از مواقع حساس نیز با جنجالسازی سعی کردند خود را به عنوان حامی مردم جلوه دهند که بعد از چندی پشیمان شده و باز در راستای حمایت از منافع مردم علیه موضاع قبلی خود دوباره جیغ بنفش سر دادند.
این تغییر رفتارهای سریالی در حالی است که آنها بدون توجه به حافظه تاریخی ملت، طلبکارانه رفتار میکنند و گاه حاکمیت و گاهی دیگر مردم را مسبب وضع موجود میخوانند و فراموش میکنند که خود در شکلگیری وضع موجود چه سهمی دارند!
اگر کسی سطحی از مطالعه آزاد را داشته باشد میداند که تفاوت دارو و واکسن در این است که اولی برای درمان یک بیمار استفاده میشود و دومی برای پیشگیری از ابتلای یک فرد سالم به یک بیماری خاص. این در حالی که طی چند روز گشذته بودند هنرمندان و ورزشکارانی که مدعی شدند بستگان و آشنایان آنها در اوج بیماری، واکسن کرونا را تزریق کرده و از بیمارستان مرخص شدهاند.
شاید این موارد را بتوان با توجیهاتی همچون کمسوادی و اظهارنظر عجولانه افراد به دست فراموشی سپرد، اما چنین سخنانی نشانگر یک بحران بزرگ است و آن هم بحران بیسوادی سلبریتیها؛ اینکه فردی به خود اجازه بدهد در آنتن زنده رسانه ملی از واکسن و دارو حرف بزند و لی هنوز ابتدائیات یک موضوع علمی را بلد نیست، نشاندهنده این است که با جماعتی مواجه هستیم که بخش بزرگی از آنها نه تنها با مقوله علم و مطالعه بیگانه هستند، بلکه حتی برای حضور چند دقیقهای خود در صداوسیما حاضر نیستند با کارشناسی مشورت کرده و یا از صحت سخنان و ادعاهای خود مطمئن شوند.
ای موضوع از دید کارشناسان در بلندمدت به این نقطه ختم خواهد شد که بسیاری از افراد جامعه به خود حق بدهند در مورد هر مسئلهای و بدون داشتن آگاهی لازم درباره ابعاد مختلف آن، اظهارنظر کنند و در این میان آنچه دیده نخواهد شد نظارت علمی و کارشناسی متخصصان امر است که به انزوا خواهند رفت!
یکی از واکنشها به مرگ مرحوم انصاریان که بسیار بازنشر داشت، واکنش اینستاگرامی «کتایون ریاحی» بود؛ وی از واژه «شهید واکسن» برای این ملیپوش سابق کشورمان استفاده کرده و با ادبیاتی احساسی، واکسن را معجزهای خواند که با اهمال حاکمیت بسیاری از افراد از آن محروم شدند.
این واژهسازی در پسپرده حقایقی دارد؛ اول اینکه میتوان به عمق ادبیات حماسی در افکار عمومی پی برد. بدین معنی که شما برای نشان دادن اوج مظلومیت و محبوبیت یک فرد از واژه «شهید» استفاده میکنید دوم اینکه جعل واژهها زمانی صورت میگیرد که فرد بخواهد یک مفهوم حساس را در عمق ذهن مخاطب جا بدهد. استفاده از عنوان شهید واکسن بدین معنی است که حاکمیت در ظلمی بزرگ، حق طبیعی افراد برا دسترسی به واکسن را از بین برده و واکسنی را که میتواند خریداری کند، از دسترس جامعه محروم کرده است!
اما امثال این سلبریتی هنری به این سوال پاسخ نمیدهند که چرا برای قریب به 370 هزار کشته آمریکایی، کشوری که برخی سلبریتیها در آن ساکن هستند و توئیت علیه جمهوری اسلامی میزنند، از واژه شهید استفاده نمیکنند؟ چرا نیم میلیون کشته در آمریکا و اروپا ارزش واکنش توییتری یا اینستاگرامی از سوی آنها را ندارند؟ اینکه چرا برخلاف تبلیغات اولیه که کشوری همچون کانادا آنقدر واکسن خریده که اضافه ان را به کشورهای فقیر خواهد داد، حال همه این کشورها از روند ناامیدکننده دسترسی به واکسن سخن میگویند و این سلبریتیهای ساکن غرب هیچ سخنی از این بحران به زبان نمیآورند؟
در نگاه اول شاید تمام این تلاشها را دستوپا زدن برای دیده شدن از سوی افرادی دانست که زمانی به عنوان ستاره شناخته میشدند و مجلات زرد و رسانه ملی محلی بود برای دیده شدن آنها، اما چند سالی است که دیگر هیچ رسانهای سراغی از آنها نمیگیرد. امری که در روانشناسی اجتماعی به عنوان یک واقعیت پذیرفته شده است. اما در صنعت هنر که سالها است بر پاسه ظهور و افول سلبریتیها بنا شده، این یک حقیقت اجتنابپذیر است که هر کسی دورهای برای درخشش دارد و بعد از چند سال باید جای خود را به ستارهای نوپدید بدهد.
بنابراین میتوان گفت که این بازیگران، ورزشکاران و افرادی از این دست خود به خوبی میدانند که دیگر جایی در عرصه صنعت هنر ندارند. گرچه درصدی از احتمال را باید بر دیدهشدن از سوی این افراد بنا کرد، اما پاسخ به چرایی چنین رفتارهایی فراتر از این تحلیل سطحی است.
چند سالی است که سلبریتی و فرهنگ آن از محدوده صنعت مد و هنر ارج شده و وارد عرصههای مختلفی همچون سیاست، فرهنگ و مسائل اجتماعی شده است. در کشورمان خود بارها شاهد بودیم که چهرههای امنیتی وابسته به یک جریان خاص سیاسی در جلسات خود از ضرورت استفاده از سلبریتیها به عنوان یک نیروی سیاسی پیشرو برای حمله به رقبای سیاسی سخن گفتهاند.
در حوزه فرهنگی نیز متاسفانه شاهد هستیم که نهادهای رسمی متولی حوزه فرهنگ و هنر سعی کردند از این افراد به عنوان سفرای فرهنگی استفاده کنند. اینها در کنار تلاش برخی ارگانهای حاکمیتی از تبدیل کردن سلبریتیها به عنوان یک نیروی پیشرو اجتماعی در اموری همچون جمعآوری کمکهای مردمی، ترویج یک امر مردمی و ... همگی باعث شده تا چهرههای مشهور سینمایی، ورزشی، هنری و ... به این توهم برسند که صلاحیت کنشگری در حوزههای مختلف و نقشآفرینی به عنوان یک بازیگر اجتماعی- سیاسی را دارند.
در واقع کیش شخصیتی که این افراد دچار آن شدهاند، حاصل روندهایی است که آنها را از سطح یک هنرمند یا ورزشکار به جایگاه فعال اجتماعی صاحبنظر ارتقا داده است. حاکمیت، ارگانهای دولتی و توجه بیش از حد جامعه به رفتار این افراد باعث شده تا با گروهی مواجه شویم که از سیاستهای انتخاباتی تا ضرورت واردات واکسن صاحبنظر هستند!